غم صد روزه ی تو

 

دخترم،سلام!

این نامه‌ی چهارمیه که برات می‌نویسم.این نامه مقدمه نداره.سراسر روضه‌ست.می‌خوام از غم از دست دادن باهات حرف بزنم.مامانت الان غم‌زده است و تو خودشه.دلش مچاله شده.فکر نکنی همین الان خبر مرگ یکی رو بهش دادن که مثلا از کرونا مرده!نه عزیزم،خبر شهادت برای صد روز پیشه.دقیقا صد روز پیش.این داغ هنوز تازه‌ست.خندیدن سردار،چشمانی که با انفجار از دست دادیم،دست،انگشتر،سقا،حسین،

.

.

.

حسین.

.

.

.

از خودم ناراحتم که چرا باید از اینستا و استوری بفهمم امروز چه روزیه.از خودم متعجبم که تاب آوردم.عکس سردار رو دیوار و کتابخونه‌ست.اون لبخند،خنده‌‌ش تو نماز عید فطر،ما سردار رو از دست دادیم،ای‌وای‌من.

حالا مامانت غمگینه جانم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها