دلم می خواد بهش پیام بدم بگم حالم خوب نیست.تو که ادعا داری حال ماها برات مهمه.

نمی دونم عقلم کجا بود که تمام روز خندیدم،یادم رفت خانوم افزایی ناراحتم کرده بود،یادم رفت فحش های فاطمه رو،یادم رفت نامردی و قیافه حق به جانب هم کلاسی رو.تمام روز سرمست خندیدم.اما دقیقا همون لحظه ای که با انرژی گفتم خدافظ و بعدش کیمیا رو دیدم،فهمیدم بغض دارم.سر زبان گریه کردم،رفتم بیرون،دلم خواست مشاور عزیزمون رو بغل کنم و گریه کنم،اما روم نشد.دلم می خواد بهت بگم حالم خوب نیست،اما غرورم اجازه نمیده که برای خوب کردن حالم به این و اون بگم.موندم چی کار کنم.

ریحان‌نوشت:جهان پر از نشانه شده.پر از نشانه شده کهکشانکم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها